سلام
مدتها که فرصت نشده ایجا چیزی بنویسم، یکی از دلایلش لوس بازی بعضی از دوستان بود که با کامنتهاشون حالمو بهم زدن از نوشتن در اینجا ؛ زیاد دنبالش نگردین پیداش نمیکنید؛ هم اینکه برا خودم یه وبلاگ دیگه دارم که حرفای دلمو اونجا میزنم ، بدون اینکه کسی مسخرش کنه ، دنبال این هم نگردین پیدا نمیکنید! البته که منکر تنبلی خودم نیستم
دیروز خبر مرگ عزیزی منو خیلی بهم ریخت ، خدا رحمتش کنه ، دلم خیلی خیلی تنگ شد براش ، امیدوارم خدا در اون دنیا بهش آرامش بده ، خیلی دلم سوخت براش ، هنوز نگاهش در نظرم هست
خدا به پدر و مادر و خواهرش و کلیه اقوامش صبر بده ، دلم نمیخواست این طوری بشه
روزهای پر فرازو نشیبی رو پشت سر گذاشتم ، دلم برا اینجا و روزهای تنهاییم تنگ شده ، هرگز فکر نمیکردم اینجا هم دچار روزمره گی بشم، زمان داره منو باخودش با سرعت میبره ،و من هم همانند بقیه دارم به انتها نزدیک و نزدیک تر میشم،خدا رحم کنه بهمون
چند نفر مایه طراوت و امید زندگیم هستند،نمیدونم که من هم تونستم برا اونا همون طوری باشم که اونا برام هستن ،خدا برام نگهشون داره انشاءالله
خدا بهمون رحم کنه
سرسلامت باشید بی غم و غصه انشاءالله
انتهای متن
فرت