Sunday, December 27, 2009

صفحه یازدهم





نوحه روز عاشورا منسوب به سید الشهدا ع


شعیان من!هنگامی که آب گوارا نوشیدید ،مرا یاد کنید
ویا هنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید،بر من ندبه کنید
من،نواده "پیامبر" هستم که مرا بی گناه کشتند
وپس از آن روی عمد ،مرا پایمال سم اسبان کردند
ای کاش،همگی در روز عاشورا بودید و می دیدید
که چگونه برای کودک خردسالم،آب خواستم و رحم نکردند

سلام

امیدوارم عزاداری همتون مورد قبول حق تعالی و امام زمان (عج) قرار گرفته باشه
روزگاری پر از عواطف زیبای انسانی رو سپری می کنم، حالا چطور و چگونه بماند
زیراکه شاعر میگه

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
خیر است انشاء الله،تا یار که خواهد و میلش به که باشد
بله عزیزان اینطوره خلاصه، همه چی خوب ،عالی، یعنی اگه هچکس اینجا خودشو با من کاری نداره؛ (با لهجه ترکی بخون)شهرداری!کودام شهرداری ؟ شهرداری شومایی؟
اهل فن گرفتن من چی میگم
انتهای متن
فرت



Friday, December 18, 2009

صفحه دهم

سلام
امروز جمعه است ،دیشب شب زنده داری با حالی داشتم،وتا خود سحر بیدار بودم ،سحری به وسعت همه دنیا
هنگام سحر مه خیلی زیبایی همه جا رو گرفته بود
این روزها روزهای خاصی رو تو زندگی تجربه میکنم که تا حالا تجربه نکرده بودم،توصیف این روزها برام خیلی سخته،اصلا میترسم توصیفش کنم چرا که شاید از زیبایش کاسته بشه
به لطف اینترنت پر سرعت سریال آشپزباشی رو راحت دانلود میکنم و میبینم،از بازی پرویز پرستویی عزیز لذت میبرم و از همه بیشتر از دایی خانواده خوشم اومده، حالش حال خوبیه ؛رها، آزاد از نظر مغز
و جواب من به صادق حسینی که همیشه با کامنت های یخش باعث گرمای بلاگ من میشه :من یه عمره برای سلامتی تو دعا میکنم و سلام خودمو برات ارسال میکنم
نوشته محسن مخملباف (مراببوس برای آخرین بار) رو خوندم ،و لذت بردم، پیشنهاد میکنم بخوانیدش
هیچ خبری از محرم این جا نیست، گویا سفارت هم برنامه عزاداری فقط برای عاشورا و تاسوعا داره
تقریبا یک ماه به پایان این ترم مونده ،من تلاشم رو میکنم شما دعا کنید برام
از علی و فاطمه عزیز(بردارم و همسر گرامیش) وسام امیدی که از دوستان خوبه من در مالزی است به خاطر کامنت هایی که مینویسن تشکر میکنم
انتهای متن
فرت

Sunday, December 13, 2009

صفحه نهم


سلام

امروز و بعد از کلی پی گیری بالاخره اینترنتم وصل شد، در نبود اینترنت گاه گداری آنلاین میشدم اما فرصت نوشتن نبود

اوضاع خوبه و روبه پیشرفته ، ولی از لحاظ زبان هنوز تا رسیدن به نقطه ایدآل کلی فاصله دارم ، من تلاش میکنم شما دعا بفرمایید

(در این مدت که وبلاگ رو به روز نکردم متوجه شدم که این" روزنه "ئاونطوری هم بی منظر نیست (یعنی بدون خوننده

خیلی ها از جمله پدر گرامی گله مند بودن که چرا نمی نویسی ؟

از بقیه دوستان هم که وبلاگم رو خواندن و کامنت گذاشتن وچه اونایی که خواندن و کامنت نذاشتن تشکر میکنم

ماه محرم نزدیکه و دلم برای هیات و محرم تهران بسیار تنگ است ، تو رو خدا اگه رفتین هیات منو دعا کنید

این هم از اون دسته چیز هاست که آدم تا نزدیکه بهش قدرشو نمی دونه ولی تا از دور میشه تازه میفهمه چیو از دست داده

مثل مادر و پدر ، خواهر و بردار، قوم و خویش ( به قول عطا : قوم و خرس) و مابقی مسایل که اینجا برای من خیلی بیشتر از قبل مهم جلوه میکنه ، همش با خودم میگم کاش ایران بودم این کارو میکردم ، کاش ایران بودم به فلانی بیشتر محبت میکردم ، اونجا رو بیشتر میرفتم ؛ یه طوری مثل فردای آخرت که آدما موقع حساب رسی با نعره و گریه میگن کاش بنده بهتری بودم برای خدا

خلاصه که قدر تمام لحاظات رو بدونین که بعداً غصه شو نخورین !
نمی خواستم نصیحت کنم اما شد دیگه ، معذرت می خوام
انتهای متن
فرت